بُرشی از کتاب "مجنون در جزیره"| مردی شبیه باران
- من به نمایندگی از مخالفان صحبت میکنم و عرائض بنده با توجه به فرمایشات خود حضرت امام می باشد. ایشان در سال 1342 داخل حوزه علمیه قم فرمودند: "به بچه ها علم بیاموزید و مدارس و دانشگاهها را تقویت کنید تا بچه ها بیدار شوند."
در حالی که بیشتر حضار دست می زدند و جو کاملاً به نفع مخالفان شده بود، صحبت هایش را اینگونه ادامه داد:
- ما دبیران و بزرگان دماوند حاضر نیستیم بچه های مردم به جای درس خواندن، دنبال تیله بازی باشند و بدین ترتیب مخالفت کامل خود را با تعطیلی مدارس اعلام می کنیم.
صدای سوت و همهمه مخالفان، گر کننده شده بود.
محمدرضا طاقت نیاورد و بلند شد و با صدای رسا گفت:
- بنده به عنوان کوچکترین فرد این جمع که مدت کوتاهی است نام شریف و بزرگ معلم را به دوش می کشم دقایقی با شما اساتید صحبت دارم. ما یک اصل در اسلام داریم و آن مرجعیت یا ولایت فقیه است. ولی فقیه باید به روز حرف بزنه و تصمیم بگیره. برای شما بزرگواران مثالی میزنم. سید جمال الدین اسد آبادی خدمت آیت الله شیرازی رفتند و به ایشان گفتند: آقاجان، توتونی که در قلیان استفاده میشود، زجر و زحمتش برای کشاورز ایرانی، ولی سودش برای انگلیسی هاست! آیت الله شیرازی فتوای معروف تنباکو را صادر کردند. حال، امام عزیز در سال 1342 ما را به فراگیری علم دعوت کردند و ما هم به دنبال علم رفتیم و ثمره ی فرمایش ایشان جوانان زیادی است که در این جمع حضور دارند؛ ولی همان مرجع، امروز فرمودند: مدارس و دانشگاه ها را تعطیل کنید ولی نفرمودند علم و آموزش را تعطیل کنید. دوستان عزیز با توکل به خدا، مدرسه را تعطیل می کنیم اما راه خود را ادامه خواهیم داد. با این اوصاف، حال که امام عزیزمان در پاریس هستند؛ می توانیم برای اتخاذ تصمیم درست، خدمت افراد بزرگی مثل آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی برویم و از ایشان کسب تکلیف کنیم.
بیشتر حضار تحت تأثير سخنرانی محمدرضا قرا گرفتند در جلسه ای که چند روز بعد برگزار شد، برادر محمود صفری بیان کردند که ما مقلدان امام خمینی (ره) هستیم و مدارس را تعطیل می کنیم؛ و پیشنهاد دادند جهت تعیین تکلیف، خدمت دکتر بهشتی برویم.
پس از این جلسه، حدود 20 نفر از بزرگان به سرپرستی محمود صفری با مینی بوس آبی رنگ به منزل بهشتی مجاهد رفتند و جواب ایشان به آقای صفری این بود:
فرهنگیانِ شهر دماوند، حرف امام باید پیاده شود.